بیت های عاشقانه

ساخت وبلاگ

 

وقتی از غربت ایام دلم می گیرد
مرغ امید من از شدت غم می میرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد

 

روزی که دلم پیش دلت گرو بود
دستان منو سخت فشردی که نرو
حالا که دلت به دیگری مایل گشت
کفشان منو جفت نمودی که برو!!!!

زچشمت اگر چه دورم هنوز ... پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
اگر غصه بارید از ماه و سال ... به یاد گذشته صبورم هنوز
شکستند اگر قاب یاد مرا ... دل شیشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره دردهایم نشد ... پر از فکر راه عبورم هنوز
ستاره شدن کار سختی نیست ... گرشتم ولی غرق نورم هنوز
پر از خاطرات قشنگ توام ... پر از یاد و شوق و مرورم هنوز
تورا گم نکردم خودت گم شدی ... من شیفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگی ساده نیست ... در این عرصه مردی جسورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نساخت ... پر از نغمه پک و شورم هنوز
قبول است عمر خوشی ها کم است ... ولی با توام پس صبورم هنوز

میدونی من خیلی تنهام عزیزم

واسه تو یه ناشناسم عزیزم

شعرهای خوبی ندارم میدونم

برای عشق تو اما می خونم


دلگير دلگيرم مرا مگذار و مگذر
از غصه مي ميرم مرا مگذار و مگذر

با پاي از ره مانده در اين دشت تبدار
اي واي مي ميرم مرا مگذار و مگذر

سوگند بر چشمت که از تو تا دم مرگ
دل بر نمي گيرم مرا مگذار و مگذر

بالله که غير از جرم عاشق بودن اي دوست
بي جرم و تقصيرم مرا مگذار و مگذر

با شهپر انديشه دنيا گردم اما
در بند تقديرم مرا مگذار و مگذر

آشفته تر ز آشفتگان روزگارم
از غم به زنجيرم مرا مگذار و مگذر

دلی دارم چو مینای شکسته

چو کشتی بر لب دریا نشسته

همه میگن حسینا ساز بسته

صدا کن میدهد ساز شکسته

 

عزیز یادی بکن از یار خسته

غبار دوریت بر من نشسته

دگر تیری نزن بالی ندارم

وجودم از غمت درهم شکسته....

تو خوابیدی و چشمام خیسه هر دم عـــــــــــزیزم بی تو من ٬ دنیای دردمتو خـــــــوابیدی و من تنها و بی کس برای غــــــــــــــــــربت خود گریه کردمتو خوابـــــیدی و چشمات وا نمیشه آخه این غــــــــصه تو دل جا نمیشه تو خوابیـــــــدی در این شبهای پر درد یکی هـــــــــــمدرد من پیدا نمیشه تو خوابیدی و دســتات سرد سرده نمیدونی غمــــــت با من چه کرده تو خوابیــــــــــــدی و فصل زندگانی برایم تا ابـــــــــــــــــــــد پاییز زرده تو خوابیدی و یــــــــادت رفته انگار دو تایی چی نوشـــــتیم روی دیوارنوشتیم تا ابد با هــــــــم میمونیمو و باهمم میمیریم آخــــــــــــــــــر کارتو خوابیدی و عهدتو شــــــکستی چـــــــــــــرا چشاتو وانکرده بستی و خوابیـــــــــدی و یادت رفته انگار تموم خاطـــــرات عشق و مستی تو خوابیـــــــدی و این دل بی قراره هوای دیـــــــــــــــدن چشماتو داره تو خوابیدی و ایــــن قلب شکسته هــــــــــــــــــنوزم خوابتو باور ندار

 

 

شکستی توبه ام از بس شکن در زلف تو دیدم
دل زاهد شکست از من ، چه بشکن بشکن است امشب

 به دلم گفتم عشق را خلاصه کن گفت اغاز کسی باش که پایان تو باشد***

الهي سينه اي ده آتش افروز
در آن سينه دلي ده وآن دل همه سوز
هرآن دل را كه سوزي نيست دل نيست
اسير غيره آب گل نيست

 

رویت گل و لبت شکر و عجب که نیست ------------ جز دردسر حاصل از آن گل شکر مرا

 

 

به خانه اش روم این کنم بهانه خویش --------------- که مست بودم و کردم خیال خانه خویش

 

 

مستي بهانه كردم و چندان گريستم

تا كس نداندم كه گرفتار كيستم

 

 

در نگاهت خوانده ام غرق تمنايي هنوز

گر چه در جمعي ولي تنهاي تنهايي هنوز

بي تو امشب گريه هم با من غريبي مي كند

ديده بر راهند چشمانم كه باز ايي هنوز

 

به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد

عجب از محبت من كه در او اثر ندارد

 

 

در پاي كتابت همگان نام نوشتند

من گمشده ي عشق توام نام ندارم

 

 

 

 

 ن که باشد که تورا بیند و عاشق نشود                    یا به عشق تو مجرد ز علایق نشود

 


 


او را که دل از عشق مشوش باشد                          هر قصه که گوید همه دل کش باشد


 


 


تا کی به فراق گل رخسار تو هر شب                        هم ناله شوم ناله مرغ سحری را


 

 

 

 

من حاصل عمر خود ندارم جز غم

                                               ور عشقی ز نیک و بد ندارم جز غم

یک همدم با وفا ندیدم جز درد

                                                یک مونس ن

 

 

خوشا دردی که درمانش تو باشی

                                                     خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

                                                    خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

 

1:

زندگی به دو نیم است نیمه ی اول به انتظار نیمه ی دوم و نیمه ی دوم در حسرت نیمه ی اول.

2:

عشق صدای سازگار است و بلای ماندگار  .

من که عشق خاصی ندارم اینو واسش بفرستم ولی شما اگه دارین حتمآ این کارو بکنین.

به نام آنکه فانوس عشق را در ظلمت قلبم جای داد

سینه ام را می شکافم و با قلمی از اشک و مرکبی از خون برایت می نویسم :

سلام بر تو که لطیف تر از بارانب و سرخ تر ازگلهای محبتی و زیباتر از شاخهسار عشقی.

میخواهم گلی از محبت بچینم و برایت بیاورم و آنگاه بر لبانت که سرخ تر از گلهای سرخ اند بوسه ای از عشق میزنم.

من غم را درسکوت و سکوت را در شب و شب را در بستر و بستر ری بریا اندیشیدن به تو دوست دارم

                                  اگر چشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش

                                     اگر حرفی زدم از گل تویی معنا و مفهومش

 

قلم بتراشم از هر استخوانم

                                                   مرکب گیرم از خون رگانم

بگیرم کاغذی از پرده ی دل

                                                  نویسم بر تو دوست مهربانم:

 

                                      درد عشق و عاشقی درمان ندارد

                                      راز عشق و عاشقی پایان ندارد .

 

 

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

                                                       با جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم

من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران

                                                       اول به دست آرم تو را بعدآ گرفتارت شوم

 

و اما چند جمله ی زیبا در مورد عشق :

عشق:

تنها مرضی است که بیمار از آن  لذت میبرد.

عشق:

زودتر از نسیمی که بر بوستان میوزد نمود پیدا میکند

عشق:

معمولآ نوعی عذاب دردناک است ولی دور ماندن از ان مرگ است

 

اینم به عنوان حسن ختام چون خیلی دوستتون دارم :

زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت

حقیقت تلخ است نه به تلخی انتظار

انتظار سخت است نه سختی جدایی

امیدوارم که تونسته باشم این دوری طولانی مدت رو براتون جبران کرده باشم

 

 

 

 


سلام به نازنینی که دیروز عاشقی مان را بیش از غرورش دوست داشت و......

  شسیی لام به نازنینی که دیروز عاشقی مان را بیش از غرورش دوست داشت و امروز که غرورش را بیش از من دوست دارد.

دیاری که در آن نیست کسی یار کسی یا رب ای کاش نیقتد به کسی کار کسی.


پازل دل یکی رو بهم زدن هنر نیست هر وقت با تیکه های شکسته دل یک نفر ، یک پازل جدید براش ساختی هنر کردی


آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با شنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم.


نمی بخشمت....بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی....بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .....نمی بخشمت .....بخاطر دلی که برایم شکستی .....بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی.....نمی بخشمت .....بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی.....بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی.... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی محبت از درخت آموز که حتی سایه از هیزم شکن هم بر نمی دارد.


در سکوت می توان نگاه را معنا کرد و آن را با عشق به دل پیوند زد می توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد و برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت می خواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش کنم.


زندگب زیباست نه به زیبایی حقیقت. حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی.....جدایی سخت است نه به سختی تنهایی.


لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارندحاضرم تمام هستیم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و خاطرات گذرا شوند....



کتاب عشق است.ساده ترین درس زندگی آن است : هرگز کسی را میازار . محبت خرجی ندارد ، در حالی که همه چیز را خریداری میکند . خوشبخت کسی است که خدا دلی پر عشق به او ارزانی کرده است وقتی قدرت عشق غلبه کند بر عشق به قدرت ، اون وقته که دنیا طعم صلح رو میچشه ، بهتر اینه که غرورت رو به خاطر عشقت فراموش کنی تا عشقت رو به خاطر غرورت.


هر کسی هم نفس شد دست آخر قفسم شد . من ساده به خیالم که همه کاروکسم شد. اون که عاشقانه خندید خندهای من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید.


یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودت است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم و بدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است.

هر وقت خواستی بدونی کسی دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته . اگه خجالت کشید بدون برات میمیره . اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو میمیره و اگر هم خندید بدون اصلا دوست نداره

برای دل افتاده یه اتفاق ساده ، به سادگی دل من دل به دل به تو داده

گفتی دوستت دارم . قلبم تندتر از همیشه تپید لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند . با صدایت مرا نوازش کردی تپش قلبت را حس کردم مهربان و پاک بود در اغوشت غرق محبت شدم به تو تکیه کردم و ارام شدم

چه زیباست نوشتن وقتی می دانی او می خواند چه زیباست سرودن وقتی می دانی او می شنود و چه زیباست جنون وقتی می دانی او می بیند

مهربانی و صداقت تو درست به ظرافت گلبرگ های یک گله نوشکفته است که برای یه پروانه خسته بهترین جای رسیدن به آرامشه

هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت؛چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم

 

ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است ای اشک آهسته بریز که غم زیاد است مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم چه سود از مهر ورزیدن چه حاصل از وفا کردن مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم خواهی که جهان در کف تقدیر تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد صد سال در بیابان آواره و سر گردان شوی به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی من از روییدن خار سر دیوار فهمیدم که نا کس کس نمیگردد از این تنها نشستن ها بمیرد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو تو را از من جدا کرد در این دنیا که مردانش عصا از کور میدزدند من بیچاره به دنبال یک مرد می گردم سنگ قبرم را نمی سازد کسی مانده ام در کوچه های بی کسی بهترین یارم مرا از یاد برد سوختم خاکسترم را باد برد اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است هر شب که انتظار تو را می برم به روز شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز در جوانی آنقدر آه کشیدم ز جهان سیر شدم صورتم گر چه جوان است ولی پیرشدم پیری آن نیست که بر سر زند موی سفید هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است بی جهت نیست که در کنج دلم جا داری خوشگلی با نمکی دو چشم زیبا داری تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است سیاه چشم و سیاه ابرو سیاه خال فراموشم نکن ای نازنین یار غروب غمت را به هر قیمتی خریدارم.چون طلوع شادیت را از ته دل دوست دارم...
 
 
 

روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .

روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .
 
امروز دیدمت خسته بودی ، اگه اشتباه نکنم دل شکسته بودی ، دوستم نداری می دونم ، حتما به دیگری دل بسته بودی !
 
اگر زیستن را دوست داشتم ، هرگز به هنگام به دنیا آمدن نمی گریستم !
 
ای دوست ، معرفت چیز گرانی است که به هرکس ندهندش !
 
خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز !
 
در زندگی اختیار بادها دست ما نیست ، ولی اختیار بادبانها دست ماست .
 
برو بشین رو پشت بوم ، روتو بکن به آسمون ، در جهت وزش باد ، یه بوس فرستادم برات .
 
پرسیدند بهشت را خواهی یا دوست ؟ گفتم : جهنم است بهشت بی دوست !
 

امروز دیدمت خسته بودی ، اگه اشتباه نکنم دل شکسته بودی ، دوستم نداری می دونم ، حتما به دیگری دل بسته بودی !
 
اگر زیستن را دوست داشتم ، هرگز به هنگام به دنیا آمدن نمی گریستم !
 
ای دوست ، معرفت چیز گرانی است که به هرکس ندهندش !
 
خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز !
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی ؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟ پیله ات را بگشا تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی .  
عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد .
 
عشق مانند بیماری مسری است که هرچه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا می شوی .
 
عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست .
 
عشق هنگامی که شما را می پرورد ، شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند . (جبران خلیل جبران)
فقط با سایه ی خودم خوب می توانم حرف بزنم ، اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ، فقط او می تواند مرا بشناسد ، او حتما می فهمد !  
هرکس به میزانی که تنهایی نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است .
 
ازدواج مثل بازار رفتن است ، تا پول و احتیاج و اراده نداری به بازار نرو !
 
زندگی را اشکی بیش نمی دانم ، پس بگذار با اشک چشمانم بنویسم دوستت دارم !
 
زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف ، زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز . بودنت به جور نبودنت یه جور ، در این دنیای جور واجور دوستت دارم ناجور !
 
برای رسیدن باید رفت ، در بن بست هم راه آسمان باز است ، پرواز را بیاموز !
 
آنکه با زندگی می سازد ، می بازد ، با زندگی نساز ، زندگی را بساز . (زرتشت)
 
به سلامتی درخت ، نه به خاطر میوش ، به خاطر سایش ، به سلامتی دیوار ، نه به خاطر بلندیش ، واسه اینکه هیچ وقت پشت آدم رو خالی نمی کنه ، به سلامتی دریا ، نه به خاطر بزرگیش ، واسه یک رنگیش ، به سلامتی سایه که هیچ وقت آدم رو تنها نمی ذاره .
 
من و این داغ در تکرار مانده ، من و این عشق بیدار مانده ، مپرس از من چرا دلتنگ هستم ، دلم بین در و دیوار مانده .

 

وبلاگ شخصی مهران تقوی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی مهران تقوی دنبال می کنید

برچسب : بیش از 500 بیت های عاشقانه, میدونی من خیلی تنهام عزیزم واسه تو یه ناشناسم عزیز, برای عشق تو اما می خونم, شعر های عاشقانه , بیت شعر عاشقانه , بیت , شعر , عاشقانه , نویسنده : مهران تقوی بازدید : 3250 تاريخ : چهارشنبه 14 فروردين 1392 ساعت: 13:34

نظر سنجی

بهترین خواننده ی ایران کیست؟