وبلاگ شخصی مهران تقوی

متن مرتبط با «داستان» در سایت وبلاگ شخصی مهران تقوی نوشته شده است

دانلود کتاب کلیله و دمنه

  • کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شده‌است. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شده‌است. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد.   به ادامه مطلب بروید   ,ابولمعالی نصرالله منشی, داستان حیوانات, داستان قدیمی, زبان حیوانات, شغال, داستان کلیله و دمنه,دانلود داستان کلیله و دمنه,کتاب پندآموز, کتابهای بسیار قدیمی, کلیله و دمنه, گرگ,داستان زندگی حیوانات ...ادامه مطلب

  • دانلود کتاب ۷۲ داستان کوتاه

  • تمامی داستان ها جداگانه و بشکل منظم قرار گرفته که به راحتی می توانید به تک تک آنها دسترسی سریع داشته باشید.   به ادامه مطلب بروید   ,داستان,دانلود کتاب داستان,مجموع داستان,دانلود کتاب آرشیو داستان,انوع داستان,کتاب پی دی اف داستان,دانلود انواع کتاب داستان,داستان عاشقانه,کتاب داستان برای کامپیوتر,داستانکده,داستان های خنده دار ...ادامه مطلب

  • دانلود 2 کتاب از حکایت های ملا نصرالدین

  • به ادامه مطلب مراجعه کنید   ,ملا نصرالدین,داستان های ملا نصرالدین,دانلود کتاب های ملانصرالدین,زندگی نامه ملانصرالدین,ملا نصرالدین کیست,دانلود همه کتاب های ملا نصرالدین,دانلود کامل ترین حکایت های ملا نصرالدین,حکایت های جالب ملا نص ...ادامه مطلب

  • 9 داستان عاشقانه معروف دنیا

  • معروفترین داستانهای عاشقانه تاریخ و ادبیات آیا شما به عشق حقیقی اعتقاد دارید؟ آیا شما به عشق در نگاه اول معتقدید؟ به عشق همیشگی و مداوم چطور؟ من فکر می‌کنم داستانهای عاشقانه ای که پیش روی شماست اعتقاد شما به عشق را محکم می‌کند. آنها مشهورترین داستانهای عاشقانه در تاریخ و ادبیات هستند. عشق آنها عشقی ابدی و جاودانه است.   به  ادامه مطلب مراجعه کنید   ,رومئو و ژولیت, کلوپاترا و مارک آنتونی, پاریس و هلن, ناپلئون و ژوزفین, اسکارلت اوهارا و رِت باتلر, جین ایر و رچستر, ملکه ویکتوریا و آلبرت , لیلی و مجنون , شاه جهان و ممتاز محل, داستان رومئو و ژولیت, داستان کلوپاترا و مارک آنتونی, داستان پاریس و هلن, داستان ناپلئون و ژوزفین, داستان اسکارلت اوهارا و رِت باتلر, داستان جین ایر و رچستر, داستان ملکه ویکتوریا و آلبرت , داستان لیلی و مجنون , داستان شاه جهان و ممتاز محل,9 داستان عاشقانه دنیا,داستان های عاشقانه مشهور دنیا,داستان های معروف عاشقانه,داستان عاشقانه,داستان,معرفی داستان های مشهور دنیا ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان هویت پنهان

  • این رمان رو خودم جمع آوری کرده و به شکل پی دی اف در آورده ام که امیدوارم باب میلتون باشه دانلود  در ادامه مطلب   ,هویت پنهان,رمان,رمان عاشقانه,دانلود رمان هویت پنهان ,دانلود رومان عشقی,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان,دانلود داستان,دانلود رمان احساسی,دانلود رمان عاشقانه غمگین,دانلود رمان های واقعی,داستان,عشق,داستان هویت پنهان,رمان هویت پنهان ,دانلود کتاب رمان ,دانلود رمان با فرمت پی دی اف,دانلود رمان PDF,دانلود رمان های عاشقانه و احساسی,کتاب رمان,کتاب رمان هویت پنهان ,رمان غمگین,رمان قشنگ,رمان زیبا,رمان پی دی اف,Roman,دانلود کتاب رمان ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان آن روی دیگر عشق

  • این رمان رو خودم جمع آوری کرده و به شکل پی دی اف در آورده ام امیدوارم خوشتون بیاد دانلود  در  ادامه مطلب  ,آن روی دیگر عشق,رمان,رمان عاشقانه,دانلود رمان آن روی عشق,دانلود رومان عشقی,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان,دانلود داستان,دانلود رمان احساسی,دانلود رمان عاشقانه غمگین,دانلود رمان های واقعی,داستان,عشق,روی دیگر عشق,رمان آن روی دیگر عشق,دانلود کتاب رمان ,دانلود رمان با فرمت پی دی اف,دانلود رمان PDF,دانلود رمان های عاشقانه و احساسی,کتاب رمان,کتاب رمان آن روی دیگر عشق,رمان غمگین,رمان قشنگ,رمان زیبا,رمان پی دی اف,Roman,دانلود کتاب رمان ...ادامه مطلب

  • داستان آخرین قسمت سریال عفت

  •   به ادامه مطلب مراجعه کنید,آخرین قسمت سریال عفت چه می شود, داستان سریال عفت, دانلود سریال عفت, سریال عفت, قسمت آخر سریال عفت, موضوع سریال عفت,داستان آخرین قسمت سریال عفت,عفت,داستان آخرین قسمت سریال ترکیه ای,سریال ترکیه ای عفت,داستان سریال ترکیه ای عفت,دانلود داستان سریال عفت,سریال عاشقانه عفت,داستان سریال عاشقانه عفت,آخرین قسمت سریال عفت ...ادامه مطلب

  • چنـد داستـان کـوتاه و آمـوزنـده ...

  • حتما یه خیری درش هست ...! یه پادشاهی بود یه رفیقی داشت همیشه این دوتا باهم بودن. هر اتفاق خوب یا بدی می افتاد این رفیقه میگفت که حتما خیری درش هست. یه روز اینا با هم میرن شکار. طی یه اتفاق انگشت دست پادشاه قطع میشه...   به ادامه مطلب مراجعه کنید., پادشاه , ايستگاه اتوبوس , حتما يه خيري درش هست , نقص عضوي , چرا وقتي عصباني هستيم داد مي زنيم , داستان های کوتاه , داستان هاي آموزنده , سوالي سخت در مصاحب? استخدام , شب بسيار سرد و توفانى ...ادامه مطلب

  • داستان زیبا و عاشقانه ( قهوه شور)

  •     پسر، دختر را در یک مهمانی ملاقات کرد. آخر مهمانی، دختر را به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش را قبول کرد. در یک کافی شاپ نشستند، پسر عصبی تر از آن بود که چیزی بگوید، دختر احساس راحتی نداشت و با خودش فکر می کرد “خواهش می کنم اجازه بده برم خونه…” . یکدفعه پسر پیش خدمت را صدا کرد، “میشه لطفا یک کم نمک برام بیاری؟ می خوام بریزم تو قهوه ام.” همه بهش خیره شدند، خیلی عجیبه! چهره اش قرمز شد اما اون نمک رو ریخت توی قهوه اش و اونو سرکشید. دختر با کنجکاوی پرسید، “چرا این کار رو می کنی؟” پسر پاسخ داد، “وقتی پسر بچه کوچیکی بودم، نزدیک دریا زندگی می کردم، بازی تو دریا رو دوست داشتم، می تونستم مزه دریا رو بچشم مثل مزه قهوه نمکی. حالا هر وقت قهوه نمکی می خورم به یاد بچگی ام می افتم، یاد زادگاهم، برای شهرمون خیلی دلم تنگ شده، برای والدینم که هنوز اونجا زندگی می کنند.” همینطور صحبت می کرد، اشک از گونه هایش سرازیر شد. دختر شدیداً تحت تاثیر قرار گرفت، یک احساس واقعی از ته قلبش، مردی که می تونه دلتنگیش رو به زبون بیاره، اون باید مردی باشه که عاشق خونوادشه، هم و غمش خونوادشه و نسبت به خونوادش مسئولیت پذیره… بعد دختر شروع به صحبت کرد، در مورد زادگاه دورش، بچگیش و خانواده اش. مکالمه خوبی بود، شروع خوبی هم بود. آنها ادامه دادند به قرار گذاشتن. دختر متوجه شد در واقع اون مردیه که تمام انتظاراتش رو برآورده می کنه: خوش قلبه، خونگرمه و دقیق. اون اینقدر خوبه که مدام دلش براش تنگ میشه! ممنون از قهوه نمکی! بعد قصه مثل تمام داستانهای عشقی زیبا شد، پرنسس با پرنس ازدواج کرد و با هم در کمال خوشبختی زندگی می کردند….هر وقت می خواست قهوه برایش درست کند یک مقدار نمک هم داخلش می ریخت، چون می دانست که با اینکار لذت می برد. بعد از چهل سال مرد در گذشت، یک نامه برای زن گذاشت، ” عزیزترینم، لطفا منو ببخش، بزرگترین دروغ زندگی ام رو ببخش. این تنها دروغی بود که به تو گفتم: " قهوه نمکی". یادت میاد اولین قرارمون رو؟ من اون موقع خیلی استرس داشتم، در واقع یک کم شکر می خواستم، اما هول کردم و گفتم نمک. برام سخت,داستان عاشقانه,داستان زیبا و عاشقانه ( قهوه شور), داستان زیبا و عاشقانه,داستان غمگین عاشقانه,داستان داغونی عاشقانه,عاشقانه,داستان ...ادامه مطلب

  • داستان جالب

  • برای خواندن داستان به ادامه ی مطلب بروید.,داستان جالب , داستان خنده دار , داستان , رابطه, کش, شلوار, داستان, پیشرفت ...ادامه مطلب

  • ثروتمندتر از بیل گیتس.

  • از بیل گیتس پرسیدند : از تو ثروتمند تر هم هست؟ در جواب گفت : بله فقط یک نفر. پرسیدند : چه کسی؟ در جواب گفت : من سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه های در حقیقت طراحی مایکروسافت را تو ذهنم داشتم پی ریزی میکردم، در فرودگاهی درنیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد. دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. برای همین اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش، وقتی این نگاهپر توجه منو دید؛ گفت : این روزنامه مال خودت. بخشیدمش به خودت بردار برای خودت. گفتم : آخه من پول خرد ندارم. گفت : برای خودت بخشیدمش؛ برای خودت. سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یه مجله خورد. دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم. باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت. گفتم پسرجون چند وقت پیش باز من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاداینجا، دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟! پسره گفت : آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم.     به قدری این جمله پسر؛ و این نگاه پسر، تو ذهن من مونده که با خودم فکر کردم؛ خدایا این بر مبنای چه احساسی اینا رو میگه؟   بعد از 19 سال، زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. اکیپی رو تشکیل دادم و گفتم برید و ببینید در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته. یک ماه و نیم تحقیق کردند متوجه شدند یک فرد سیاه پوست که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره. ازش پرسیدم : منو میشناسی؟ گفت : بله، جناب عالی آقای بیل گیتس معروف که دنیا میشناسدتون. بهش گفتم : سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی دو بار چون پول خرد نداشتم، به من روزنامه مجانی دادی، چرا اینکار رو کردی؟ گفت : طبیعی است چون این حس و حال خودم بود. گفتم : حالا میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی رو جبران کنم. جوون پرسید : به چه صورت؟ هر چیزی که بخوای بهت میدم.   (خود بیل گیتس میگه :این جوون وقتی با من صحبت میکرد مرتب میخندید)   پسره سیاه پوست گفت : هر چی بخوام بهم میدی؟ هرچی که بخوای. واقعاً هر,ثروتمندتر از بیل گیتس , داستان بیل گیتس, بیل گیتس ...ادامه مطلب

  • داستان های کوتاه عاشقانه و غمگین.

  •   عناوین داستان ها: 1 قلب 2 رفتن 3 منتظر 4 تولد 5 معلم 6 مهر مادری 7 مارمولک عاشق 8 داستان یک سرباز 9 با عشق زندگی کن 10 ارزش عشق 11 خریدار یک معجزه 12 مرا تنها گذاشت 14 هیچوخت زود قضاوت نکن 15 حرف دلتو بزن 16 خانه ای با پنجره های طلایی 17 حکایت شیری که عاشق آهو شد ,داستان های کوتاه عاشقانه و غمگین , داستان های کوتاه , داستان های عاشقانه , داستان های غمگین , داستان. ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها